مروری بر وضعیت برنامه ریزی در ایران

علی اکبر نیکو اقبال، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران، ضمن تشریح خاستگاه و تغییرات برنامه ریزی در دنیا و ایران، تاکید کرد که بدون تعیین اهداف مشخص، تعیین سیاست‌ ها و تدابیر مشخص و بالاخره رعایت شرایط و داده های ثابت و در زمان و مکان معین که سه عامل مهم در برنامه‌ریزی اجتماعی هستند، نمی توانیم برنامه ریزی صحیح و موفقی داشته باشیم.

به گزارش راهبرد بانک، علی اکبر نیکو اقبال در یادداشتی برای پایگاه خبری رشد و توسعه نوشت:

مطمئنا آدم و حوا فقط در چند روز اول زندگی خود بدون برنامه و برنامه ریزی خوشبخت زندگی کرده اند. آنها با اولین برخورد با سرما و گرما و یا کمبود مواد غذائی متوجه شده اند که برای بقای خود در زندگی باید برنامه ریزی نمایند. برنامه ریزی اگر چه در خمیره انسان وجود دارد و همواره در طول تاریخ بشری همراه با او بوده است ولی دانش برنامه ریزی بعد از جنگ جهانی اول و دوم در راستای بازسازی مناطق جنگ زده مورد توجه جدی قرار گرفت. نتایج مثبت و نسبتا خوبی که در ترمیم و باز سازی مناطق جنگ زده به دست آمد موجبات برخورد علمی را با برنامه ریزی فراهم نموده است. از آن تاریخ تاکنون ده ها و صدها کتاب‌ و تحقیق در زمینه های معنا، مفهوم، فرایند، دانش و تجربیات به دست آمده نوشته شده و برنامه و برنامه ریزی توسعه اقتصادی به یکی از عناوین درسی و شاخه های تحصیلی در دانشگاه ها ارتقا پیدا کرده است. شایان ذکر است که علم اقتصاد از ۲۵۰ سال پیش به اینطرف رابطه خوب و صلح آمیزی با برنامه ریزی نداشته اس.ت زیرا واژه برنامه ریزی و عملکرد آن با برنامه ریزی اقتصاد ملی و دولتی شده و مالکیت مطلق دولت بر منابع و عوامل تولید همراه بوده است. موفقیت های بزرگ علم اقتصاد کلاسیک، نئو کلاسیک و نئو نئو کلاسیک در عصر حاضر و این امر که همین علم اقتصاد توانسته است ۷ میلیارد انسان را به رفاه و شرایط نسبتا خوب زندگی سوق دهد باعث شده است که هنوز هم اقتصاد دانانی یافت شوند که هر گونه دخالت و حتی اثرگذاری دولت مثلا در باب برنامه ریزی اقتصاد ملی را رد نمایند. بالاخره همین علم اقتصاد بود که توانست نتایج درخشان انقلاب صنعتی را رقم بزند و شرایط کار در انگلستان را که کودکان روزانه ده تا چهارده ساعت کار می کردند را انقلاب گونه متحول نماید. اکنون هم کشورهائی یافت می شوند که به شدت از عنوان نمودن واژه برنامه ریزی ملی و برنامه ریزی پنج و بیست ساله پرهیز می کنند اگر چه در همین کشورها، ده ها و صدها موسسات علمی تحقیقات عمیق و گسترده ای در موضوعات فرایند تحولات فناورانه، زیست محیطی، مردم شناسانه و شاخه های مختلف توسعه اقتصادی به انجام می رسانند و طرح ها و استراتژی های دورنمائی کوتاه مدت تا چندین ده ساله را منتشر می نمایند. مطمئنا می توان گفت بسیاری از کشورهای پیشرفته، سیاست ها و تصمیماتی اتخاذ می نمایند که در کنه، عمق و نتایج آن، برنامه ریزی های عمیقی نهفته می باشد. البته بسیاری از کشورهای پیشرفته و یا حتی اکثریتی از آنها برنامه یکساله به نام بودجه دولت را طراحی، تصویب و به اجرا می گذارند. این موضوع در مورد برنامه های پنج ساله هم به نحوی صادق می باشد.

بگذارید یادی از گونار میردال کارشناس سوئدی بکنم که به مدت یک دهه در دهه های ۱۹۵۰ و ۶۰ میلادی از طرف سازمان ملل به پاکستان آمد و تحقیقات مفید و گسترده ای در مورد عقب ماندگی کشورهای جهان سوم به خصوص کشورهای آسیای جنوب شرقی به عمل آورد و همه را منتشر و در دسترس جهانیان قرار داد. او در همان زمانها گفت کشورهای عقب مانده در جهان سوم از واژه برنامه ریزی در تمام وجوه آن استفاده می نمایند و سعی می کنند که نشان دهند طبق نقشه و برنامه ریزی توسعه اقتصادی عمل می نمایند در حالی که آنها از برنامه ریزی واقعی و حقیقی، فاصله زیادی دارند. همانطور که عنوان گردید برنامه ریزی بازسازی مناطق جنگ زده در جنگ های اول و دوم جهانی و به تبع و به موازات آن، برنامه های ۷ ساله اول و دوم در ایران که نتایج نسبتا خوبی هم به همراه داشت موجبات رشد و اهمیت برنامه های عمرانی را در ایران فراهم نمود. اوج شکوفائی برنامه ریزی های پنج ساله در برنامه سوم عمرانی ایران نمایان گشت که بلا استثنا تمام متغیرها، معرف ها و یا شاخص های اقتصاد کلان کشور مانند ثبات قیمت ها، رشد اقتصادی و اشتغال و غیره نتایج مثبتی را به همراه داشت. احتمالا می توان گفت که برنامه ۵ ساله چهارم در ایران هم موفقیت آمیز بود. ولی رشد ناگهانی و سرطان گونه قیمت های جهانی نفت در ۱۹۷۳ و ورود این درآمدهای دلاری هنگفت به اقتصاد ایران ضربه بسیار سنگینی به برنامه پنجم عمرانی و توسعه اقتصاد ملی وارد کرد و موجب شد تا بیماری هلندی ضربه غیر قابل تحملی را به اقتصاد ایران و برنامه پنج ساله پنجم وارد کند. اواخر این برنامه پنج ساله پنجم و در ابتدای برنامه ششم مصادف با انقلاب و استقرار نظام ج‌.ا.ا. می گردد. شکست فاحش برنامه ریزی پنج ساله پنجم در تحقق شاخص های اقتصاد کلان موجب شد که برنامه ریزی و سازمان برنامه در اولین سال انقلاب منحل اعلام شود و چندین ماه مطبوعات و جراید کشور به طور متمادی از عدم کارآئی برنامه ریزی و سازمان برنامه سخن بگویند. هنوز چند ماهی از اخبار و اعلان عمومی شکست برنامه ریزی و سازمان برنامه نگذشته بود که ناگهان سیاست تغییر مسیر داد و همان سال یعنی سال ۱۳۵۹ به سال برنامه ریزی نامگذاری گردید.

شاید ضروری باشد توضیح کوچکی در خصوص بیماری هلندی یا مصیبت منابع داده شود که در سال ۱۹۵۶ در هلند رخ داد و هلند در همان سال این بیماری را شناسائی و از وقوع بیشتر آن جلوگیری نمود. البته این بیماری و طرز کار آن در همان تاریخ شناسائی و از وقوع مجدد آن در سال ها و دهه های بعد در بسیاری از کشورهای نفتی مانند فنلاند و کویت و غیره جلوگیری گردیده است. ولی جای تعجب است که تمام سعی و کوششهای دولت و حکومت ایران در دوران پسا انقلاب نتوانسته است از عواقب بیماری هلندی مانند تورم جلوگیری و به دنبال آن نیز سایر شاخص های اقتصادی مانند رکود را از اقتصاد ایران دور نماید.

تحولات برنامه‌ریزی در سطح جهانی

بعد از اینکه برنامه‌ ریزی های جامع در آلمان نتوانست انتظارات را برآورده نماید و نتایج آزمایشی برنامه ریزی جامع در دهه ۱۹۷۰ با شکست هایی مواجه شد، برنامه‌ریزی جامع کنار گذاشته شد و تمرکز برنامه ریزی به سوی برنامه ریزی فعالیت‌های منطقه‌ای و مجموعه پروژه ها و افزایش بهره وری معطوف شد اما در ایران هنوز هم به این آگاهی نرسیده ایم و حتی برنامه بیست ساله منتهی به ۱۴۰۴ تنظیم شده است که دستاورد مهمی نداشته و زمان زیادی از آن نیز باقی نمانده است.

از طرف دیگر ما در برنامه چهارم و پنجم توسعه اقتصادی اجتماعی پسا انقلاب، رشد اقتصادی ۸.۵ درصد برنامه ریزی و تعیین کرده بودیم که ۲.۵ درصد آن مربوط به افزایش بهره‌وری بوده است. اما وقتی هیچ کدام از آنها محقق نمی شود یعنی برنامه‌ریزی تا این حد خطا دارد که رشد اقتصادی ۸.۵ درصد در نهایت در حد ۲ تا ۳ درصد محقق می شود و رشد بهره‌وری نیز به ۰.۵ درصد بالغ می گردد، این برنامه نشان می دهد که خطا و ایرادات زیادی داشته است.

برنامه ریزی چیست؟

برنامه ریزی عبارت است از تعیین اهداف و سیاست های مشخص برای رسیدن به اهداف تعیین شده در یک دوره زمانی و مکانی و شرایط ثابت مشخص. بین برنامه‌ریزی و تئوری یک تفاوت اساسی وجود دارد. تئوری یا نظریه رابطه علت و معلولی را نشان می دهد، یعنی برای مثال می گوید اگر تقاضای کل بیشتر از عرضه کل باشد تورم ایجاد می‌شود. اما برنامه‌ریزی هدفگذاری می‌کند و مثلا هدف تورمی را صفر در صد تعیین می کند. طبیعی است که ثبات اقتصادی و پولی و یا تورم صفر در صد اجازه نمی دهد سیاستهای پولی و مالی انبساطی به کار گرفته شود لذا سیاست کسر بودجه صفر و سیاستهای پولی شدیدا منقبضانه اتخاذ می شود یعنی عدم افزایش پایه پولی و نقدینگی و همچنین یک نرخ بهره بانکی متمایل به افزایش مد نظر قرار می گیرد.

سه عامل مهم در برنامه ریزی

بنابراین برنامه ریزی از سه قسمت مهم یعنی تعیین اهداف مشخص، تعیین سیاست‌ ها و تدابیر مشخص و بالاخره رعایت شرایط و داده های ثابت و در زمان و مکان معین تشکیل می گردد. داده های ثابت در برنامه ریزی بسیار مهم هستند ولی ما همیشه فکر می کنیم که داده‌های متغیر یعنی سیاستهائی که ما را به هدف می رسانند مهم تر هستند. داده های ثابت به طرز عجیب و غریبی اهداف برنامه را محدود می کنند. نگاه کنید به داده های ثابت مانند FATF که چگونه محودیت های انتقال پول و سرمایه گذاری به کشور را محدود و یا تعیین می کند.

کلا ما نمی توانیم برنامه ریزی صحیح و موفقی داشته باشیم اگر این سه دسته از عوامل و اجزا برنامه، نامشخص و مبهم باشند و یا در طول زمان دائما در حال تغییر و تحول باشند، در این صورت، برنامه ریزی ثابت به انعطاف پذیر تبدیل می شود که در حقیقت ارزش وجودی خود را جهت رسیدن به اهداف ثابت و معین از دست می دهد. از دیگر تعاریف برنامه ریزی می توان به تعریف بر مبنای مراحل اشاره نمود که از پنج مرحله تشکیل می شود. مرحله اول شناخت وضعیت موجود یا DIAGNOSIS
می باشد که اطلاعات وضعیت گذشته تا حال را اندازه گیری و تداوم آن را به آینده پیشنگری و برآورد و طراحی می نماید (PROGNOSIS).

مرحله دوم تعیین وضعیت مطلوب در آینده است که اهداف و شاخص های اقتصادی توسعه را در دوره برنامه مد نظر قرار می دهد. مرحله سوم طبیعتا تجویز سیاستها و تدابیر اجرائی است که باید ما را به وضعیت مطلوب برساند. بالاخره در مرحله چهارم، به نظارت و کنترل برنامه می رسیم که نتایج به دست آمده را با برنامه مقایسه و نتیجه و یا انحراف از برنامه را اعلام می نماید که در نهایت، منجر به تدابیر و اصلاحات جدید در برنامه ریزی شده و ما را به مرحله اول بر گشت می دهد.

آخرین نکته ای که در پایان بحث برنامه ریزی، قابل تامل و ذکر است مقایسه و بررسی تعداد اهداف کمی یک برنامه با تعداد تدابیر و سیاستها می باشد. مهم آن است که بدانیم با یک ابزار سیاستی و تدبیر می توان حداکثر به یک هدف کمی دسترسی پیدا نمود. در این حالت برنامه ریز هیچ گونه انعطاف و حق انتخاب ندارد. اگر تعداد ابزار و سیاستها متنوع و گسترده و متقابلا اهداف کم و محدود باشند برنامه ریز دارای حق انتخاب و انعطاف می گردد لذا می تواند ابزار و یا سیاستها و تدابیر را به دلخواه کم و زیاد و یا جایگزین نماید. و بالاخره اگر اهداف دارای تعدد و گوناگونی زیاد باشند مانند برنامه های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ایران در این صورت چون تعداد ابزار بسیار محدود است یعنی فقط یک ابزار پولی مالی در اختیار برنامه ریز می باشد در این صورت تحقق همزمان همه اهداف غیر ممکن می گردند.